هوش مصنوعی: این شعر بیانگر اندوه و ویرانی است که شاعر در اطراف خود می‌بیند. او از غم و تنهایی سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی طبیعت و دیگران نیز درگیر این حالات هستند. شاعر از دوری از اجتماع و گرایش به عزلت صحبت می‌کند و احساس می‌کند که جهان به او پشت کرده است. همچنین، او از وابستگی به عشق و مستی معنوی سخن می‌گوید و به تماشای جهان از دیدگاه خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و عزلت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۳۰

شهر ویران شده گریه مستانه ماست
هرکجا هست غمی دربدر خانه ماست

از همه سو، ره بیغوله و صحرا بستند
هرکه را می نگری در پی دیوانه ماست

بال و پر سوخته هر یک به کناری رفتند
آن که نامد به در از بزم تو پروانه ماست

به تماشای جهان باز نمانیم از تو
آن چه دام دگران ساخته یی دانه ماست

به سر باده فروشان که به مسجد نرویم
تا به میخانه نمی در ته پیمانه ماست

ما که خورشید پرستیم به محفل چه کنیم
آفتاب از همه جا روی به ویرانه ماست

خواب ما را به صد افسون نگه می بندند
جادوان را همه جا گوش بر افسانه ماست

تا کی از موعظت خلوتیان می شنویم
هوش ما محو تماشاگه جانانه ماست

صحن و دیوار و در و بام «نظیری » امشب
همه در وجد و سماع اند که در خانه ماست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.