۴۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۰

رفتی به بزم غیر و نکونامی تو رفت
ناموس صدقبیله ز یک خامی تو رفت

اکنون اگر فرشته نکو گویدت چه سود
در شهر صد حکایت بدنامی تو رفت

هم صحبت رقیب شدی از غرور حسن
نام خوش تو در سر خودکامی تو رفت

یاران متفق همه انکار می کنند
هرجا حدیث نیک سرانجام تو رفت

رندی که می فروش ندادیش درد می
مشهور خاص و عام به هم جامی تو رفت

برد از رخ تو رنگ حیا باده هوس
شرمی که بود در همه جا حامی تو رفت

با کاو کاو غمزه «نظیری » اثر نماند
فارغ نشین که خون دل آشامی تو رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.