۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۳

پایمالم فتنه یی را هر که در شور آورد
بر سر راهم بلا از هر طرف زور آورد

تخم غم در آب و خاک من نکو بر می دهد
خرمنی حاصل کنم، گر دانه یی مور آورد

آن که شام زندگانی شمع بالینم نشد
کی پس از مرگم چراغی بر سر گور آورد؟

عشق و تشریف هم آغوشی، محالست این که کس
خلعت سلطان برای مفلس عور آورد

نی همین هنگامه رسوایی من شد بلند
عشق دایم بر سر بازار منصور آورد

حسن گل برقی به بستان زد که اکنون شاخ گل
بلبل و پروانه را مجروح و رنجور آورد

مجلس عشق از فروغ من «نظیری » روشن است
موسی از بهر چراغم آتش از طور آورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.