هوش مصنوعی: این شعر از نظیری نیشابوری بیانگر درد عشق و جدایی است. شاعر از دل‌بریدگی، ناامیدی، و بی‌وفایی معشوق می‌گوید و از این که مهر و محبتش ناگهان به پایان رسیده، اظهار حسرت می‌کند. او همچنین از ناسازگاری روزگار و بی‌اعتنایی معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند که عشقش نادیده گرفته شده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر، مانند درد فراق، ناامیدی، و انتقاد از بی‌وفایی، برای درک و همذات‌پنداری نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.

شمارهٔ ۲۴۲

دل کز تو شد بریده کم از سنگ و رو نبود
پیوند روح بود به تو انس و خو نبود

مهر تو ناگهان به سر آمد سبب نداشت
هجر تو اتفاق فتاد آرزو نبود

ناسازی نزاکت طالع سبو شکست
با آن که در دم آن قدر اندر سبو نبود

چشم و دماغ مردم عاقل گرفته بود
یا خود گل جنون مرا رنگ و بو نبود

عقلم که امتیاز گهر ز استخوان نکرد
کام هما برید و درش در گلو نبود

گر پل به راه نامه و قاصد نمی شکست
بسیار تیره آب محبت به جو نبود

معجز فرو گذاشت ز سر کان گل عذار
لایق به روی مفلس ناشسته رو نبود

گفتم که عهد بستن و تنها گذاشتن
دانی بد است، اگرچه نگویم نکو نبود

حسن تو در ترازوی ابر و بلا فروخت
روزی به من که دست رس سنگ و رو نبود

گفت آن زمان که غمزه ام این ماجرا نوشت
هیچم به هستی تو سر گفتگو نبود

ای طایری که نامه سوی دوست می بری
گر پرسدت که بود «نظیری » بگو نبود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.