۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۵

خمش ز لابه که طبعش مشو شست هنوز
شکر بخور مکن شعله سر شکست امروز

تحملی که مزاجش به اعتدال آید
میان عفو و غضب در کشاکشست هنوز

بر آشنایی طفل من اعتمادی نیست
فرشته خوست ولی آسمان و شست هنوز

شبی به میکده اش برقع از جمال افتاد
قرابه آب فشان جام در غشست هنوز

مگر جراحت حرمان عشق بسیارست
که این شسکته خدنگی ز ترکشست هنوز

به یک دو زخم که خوردی ز حسن امن مباش
که در کمین گه ابرو کمان کشست هنوز

نجات نیست «نظیری » ز دهر بوقلمون
اگرچه ریخت گل، ایوان منقشست هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.