هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از نظیری، شاعر فارسی، بیانگر کشمکش بین عقل و عشق است. شاعر از ناتوانی عقل در برابر جذبه‌های عشق و زیبایی معشوق می‌گوید و چگونه عشق، خرد و فهم را به یغما می‌برد. همچنین، اشاره‌ای به فریبندگی دنیا و ناتوانی انسان در برابر آن دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، نیاز به درک و تجربه کافی برای فهم کامل شعر دارد. همچنین، برخی اشارات به مفاهیمی مانند فریبندگی دنیا و ناتوانی عقل در برابر عشق، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۳۰

غیرتم بانگ زد که: دور او باش
عشقم آهسته گفت: باش و مباش

غمزه درباخت خوش، کزین نااهل
گردد اسرارهای پنهان فاش

از پس پرده سر برون آورد
یار لولی وش حریف تراش

غنج و نازش ز راه چشمم داد
داروی بیهشی به عقل معاش

عقل و فهم و خرد به یغما برد
رفت پاکیزه خانه را فراش

مفلسم کرد و در عتاب آمد
چه کند آفتاب با خفاش

شاهد شه شناس شحنه فریب
درنگنجد به پهلوی قلاش

آه و واحسرتا برآوردم
گفت بنشین و پر گلو مخراش

می نهی لب به عیش بر لب ما
چو گلت پخته می شود در داش

گفتمش: این درنگ و مهلت چیست
تا چه بر گل نویسدم نقاش

گفت: رو هرچه آرزو داری
تا به مردن به فکر آن می باش

ره برگشتنم «نظیری » نیست
به کجا می روم، بدانم کاش
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.