هوش مصنوعی: این شعر از نظیری نیشابوری بیانگر دردها و رنج‌های عاشقانه، ناکامی‌ها و بی‌عدالتی‌های زندگی است. شاعر از عشق نافرجام، نادیده گرفته شدن توسط معشوق، و بی‌توجهی دنیا به ارزش‌های واقعی شکایت می‌کند. همچنین، او از ناکامی در رسیدن به آرزوها و فریب‌خوردگی توسط تقدیر و زمانه می‌نالد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه کافی از زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و انتقاد از تقدیر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۸۱

راز دیرینه ز رخ پرده برانداخت دریغ
حال ما شهره به انشای غزل ساخت دریغ

عشق از آن روز که آتش به نیستانم زد
به پیامیم دل سوخته ننواخت دریغ

جوهر بینش من در ته زنگار بماند
آن که آیینه من ساخت نپرداخت دریغ

کیمیاگر که مس جمله ازو زر گردید
قلب ما را نزد اکسیر چو بگداخت، دریغ

عقل ما پیر نشد حسن شهادت نشناخت
دیر بر معرکه عشق دلم تاخت دریغ

پی سکندر به لب چشمه حیوان آورد
خیمه ای بر لب آن چشمه نیفراخت دریغ

شرح بیچارگی کلک قضا می گفتم
شاه غیرت به سرم تیغ غضب آخت دریغ

کعبتین مه و خور مایه عمرم بردند
چرخ کج باز به من نرد دغا باخت دریغ

تو «نظیری » ز فلک آمده بودی چو مسیح
باز پس رفتی و کس قدر تو نشناخت دریغ
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.