هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فداکاری خود برای معشوق سخن می‌گوید. او به خاطر عشق به معشوق، دین و دل خود را فدا کرده و از خویشتن دور شده است. شاعر به دنبال وصال معشوق، مال و تن خود را نیز از دست داده و در این راه، از راه مغان هدایت شده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۹

تا من به تو ای بت اقتدی کردم
بر خویش به بی دلی ندی کردم

از بهر دو چشم پر ز سحر تو
دین و دل خویش را فدی کردم

آن وقت بیا که من ز مستوری
در شهر ز خویش زاهدی کردم

همچون تو شدم مغ از دل صافی
خود را ز پی تو ملحدی کردم

در طمع وصال تو به نادانی
مال و تن خویش را سدی کردم

کز رفق سنایی اندرین حالت
از راه مغان ره هدی کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.