۲۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۲

رفیق تر نکند در ره تو کام رفیق
تو را دلی ز غم آزاد همچو بیت عتیق

به جستجوی تو دست از دو کون افشاندم
به سالکان مجرد خدا دهد توفیق

دلم به چاه زنخدان و ابروی تست
اگر به عرش عظیم است گر به بحر عمیق

به راه آمدم از عهد بر طریقت عشق
ز کودکی نشدم آشنا به هیچ طریق

بیا و هرچه بجز دین تست غارت ده
که بی دلایل و اعجاز کرده ام تصدیق

ز صد گره گرهی وانکردم از زلفت
بسی گداختم و گشتم از خیال دقیق

تو می به جام دگر کن که در پیاله من
به از شراب عقیقی بود سرشک عقیق

سحر ز روح چمن بی ریاح معلومست
که جمع می شود اجزای گل پس از تفریق

تو می پرست و نظرباز شود که طبع تو را
مجاز می برد آخر به جانب تحقیق

ببین خزان و بهار جهان و عبرت گیر
که در مواعظ و پندست روزگار شفیق

کسی که خاست به شبگیر مزد خویش گرفت
ز کاهلی است که افتاده کار در تعویق

به این سپاس که دوران مسلم است تو را
به خاص و عام «نظیری » بده شراب رحیق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.