هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و امید به وصال معشوق سخن می‌گوید. او خود را شوریده‌حالی توصیف می‌کند که در دریای عشق گرفتار شده و قضا نیز بر مشکلاتش افزوده است. با این حال، به امید دیدار معشوق، به زیبایی‌های طبیعت مانند گل و آب اشاره می‌کند و از عشق و شور درونی خود می‌سراید. در پایان، از عارفان دیار خود یاد می‌کند و به ذوق شب‌خیزان اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعر کلاسیک ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۴۲۴

به گل پیراهنی امیدوارم
که خوشبو سازد آغوش و کنارم

من آن آسیمه صیادم درین بحر
که در دامم نمی گنجد شکارم

قضا هم سنگ کوهم داده سودا
به مویی برتر از او بسته بارم

فشانم خوشه باران ز مژگان
به شورش ابر دشت و کوهسارم

شود شوریده تر هر دم گل و آب
ازین مرغابیان چشمه سارم

به امید وصال آن پری وش
به شکلی هر نفس بت می نگارم

به ایمان نایم از پندار بیرون
عجایب مؤمن زنار دارم

گریبان می درم از عشق و کارش
که تاب این سر و سودا ندارم

ز شهری زادگان عشق پرسید
یکی از عارفان آن دیارم

به این خشکی گر آزادم گذارند
ز سرسبزان وادی یادگارم

«نظیری » ذوق شب خیزان ز من پرس
که از بی گه درین وادی سوارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.