۳۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۵

می دود حاجت به راه خواهش از دنبال من
همت استغنا همی آرد به استقبال من

صدر عزت قرب می جوید به من، دشمن کجاست؟
تا ببیند رتبه عشق بلند اقبال من

عزتی دارم که گر پا دیر در جنت نهم
صد گره در کار رحمت افتد از اهمال من

شوق در رفتن به آن کویم نوازش می کند
عشق می بیند ز زیر چشم از دنبال من

سیر معنی تر ز رمز دوستانم در سخن
خامه می رقصد ز تحریر تن خون بال من

گرچه ناخوش تر ز هر روز است وقت روزگار
خوبتر از سال های دیگر است امسال من

روزگارم گر چنین با او «نظیری » بگذرد
رشک آید عالمی را بر من و احوال من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.