هوش مصنوعی: این شعر از نظیری نیشابوری به موضوع عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی غالب یاد می‌کند که دل‌ها را تسخیر می‌کند و حتی معجزات را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. او از ناکامی‌ها، خسارت‌های عشق و ناتوانی در برابر جذبه‌های آن سخن می‌گوید و در نهایت به عاقبت شیرین عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیاز به درک و تجربه کافی از زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و ناکامی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۰۱

عشق افسر ز سر جم به اشارت برده
با سپاهی دل محمود به غارت برده

نتواند لب عیسی به صد اعجاز گرفت
دل که آن چشم مهندس به مهارت برده

خواجه! در گوچه رندان نظرباز ملاف
که گدا نام شه اینجا به حقارت برده

عشق را فایده در کوی زیانکارانست
هر که زین کوی سفر کرده، خسارت برده

عشق در سینه و طاعت به جزا کرده بدل
گنج در خانه و دانگی به تجارت برده

بس که بگریسته ام در جگرم گرمی نیست
گریه ام از نفس گرم حرارت برده

رو به محراب گریبان تو نتوانم سود
که ز من دیده آلوده طهارت برده

من بیان هیچ ندارم، که سخن گفتن تو
از من اندیشه معنی به عبارت برده

کرده بر من در افسانه بی سامان باز
قفل خاموشی و مفتاح بصارت برده

ای خوشا عاقبت کار «نظیری » در عشق
در وفا مرده و جانان به زیارت برده
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.