۲۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۲

فکر و غم را سر به جان مردم ناشاد ده
ما به تو شادیم ما را خاطر آزاد ده

هر که را جانان کشد ماتم نمی دارد کسی
دوستان کشته خود را مبارکباد ده

دور ازان در مرده ام کی می کند خاکم قبول
در تنم آتش زن و خاکسترم بر باد ده

شور و غوغا بیش شد از بند و زنجیر ای پدر
ترک غمخواری این مجنون مادرزاد ده

برنمی تابد دل اما عشق می فرمایدم
کز ده ویران خراج کشور آباد ده

عاجزانیم از دیار خود به پابوس آمده
عجز ما بشنو نمی گوییم ما را داد ده

یار می آید «نظیری » زندگی از بهر چیست
دیده بگشا و به مردم جان فشانی یاد ده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.