۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۸

دیوانه ام ز خانه مشوش برآمده
طوفانم از تنور پر آتش برآمده

آن صید عاجزم که ز تأثیر کین من
تیر و کمان شکسته ز ترکش برآمده

هرگز نبود کاسه ام از لای غم تهی
صحبت به میر میکده ام خوش برآمده

بر کعبتین اختر من نیست نقطه ای
زین نقش ها که چرخ منقش برآمده

باریده برگ گل به سر از سنگ طعنه ام
در کوچه یی که طبع جفاکش برآمده

بادا شکسته خاطر سلطان ز جرم من
کز خانه ام خم می بی غش برآمده

می ترسم این شراب «نظیری » جنون دهد
دیوانه یی ز شیشه پری وش برآمده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.