۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۵

کجایی ای گل و مل را به رنگ و بو کرده
جنان جمال تو نادیده آرزو کرده

گلی به رنگ تو گلچین نچیده از چمنی
هزار مرتبه گلزار رفت و رو کرده

هزار جنس می آورده در میان خمار
به نشئه تو نبودست در سبو کرده

سپاس خلق تو بر جان عاشقان فرضست
پری وشان جهان را فرشته خو کرده

لب از حلاوت حرفت نمی توانم بست
که همچو نیشکرم شهد در گلو کرده

چگونه مردمک شب پرست ما بیند
تو را که ذره و خورشید جستجو کرده

تو را به قول و غزل رام خویش نتوان کرد
عبث خیال توام گرم گفتگو کرده

تو گل به جیب دگر کن که عشق چاره شناس
نصیب سینه من مرهم و رفو کرده

«نظیری » از ته دل خارخار غیر بکن
که عشق آب نوی دیده را به جو کرده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.