هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به نقد رفتارهای نادرست و ریاکارانه می‌پردازد. او از تأخیر در وفای به عهد، تزویر در برخورد با مردم، و ظلمی که با دل‌های دیگران می‌شود، شکایت دارد. همچنین، اشاره‌ای به عشق و دلبستگی به معشوق و بی‌ثمر بودن تلاش‌ها در این راه دارد. در پایان، شاعر به مرگ و بی‌فایده بودن تعمیر خرابه‌های دنیوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم انتزاعی، انتقادی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و مفاهیم مانند «تزویر»، «ظلم»، و «مرگ» ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۵۴۳

بس در وفا تأمل و تأخیر می کنی
تا می کنی به وعده وفا پیر می کنی

رنجش طبیعتی تو و بیداد خوی تست
با خلق صلح از سر تزویر می کنی

خود ظلم کرده از دل ما غبن می کشی
دل مفت برده دعوی توفیر می کنی

ما را حدیث چون و چرا از حساب نیست
در ملک خود تصرف و تدبیر می کنی

گر بر جمال بتکده ما نظر کنی
لبیک می فرستی و تکبیر می کنی

گر قاصر از تصور اویی عجب مدان
نقشی که نیست باب تو تصویر می کنی

از زلف او نمی رهی ار صد هزار سال
شبدیز می دوانی و شب گیر می کنی

جز یک لحد مقام «نظیری » به جم نماند
بی حاجت این خرابه چه تعمیر می کنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.