۳۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۲

کی سر غنچه او از هر بیان بیابی
گر محو ذوق گردی خود سر آن بیابی

گر چشمه حیاتش نوش از لبان فشاند
صد سلسبیل و کوثر هر سو روان بیابی

نتواندش کشیدن رخش سپهر اگرچه
باریک تر ز مورش موی میان بیابی

چندان ملاحت او بر دیده ام نمک ریخت
کز اشک گرم سوزم در مغز جان بیابی

گر نرگس خوش آبش چشم از جهان بپوشد
نی باغبان ببینی نی بوستان بیابی

تا نوش خنده او دامن ز صحبتم چید
از عیش تلخ زهرم در استخوان بیابی

چندین کتاب و مصحف فهرست باب عشق است
دیگر ورق نخوانی گر داستان بیابی

یار از تعین تو در پرده می نماید
خود را نهان نمایی او را عیان بیابی

عمری خداپرستی کردی ز خودپرستی
شاید به می پرستی از خود امان بیابی

تمثیل عشق و عاشق بحر و غریق بحر است
تا تو نیاز عشقی از خود نشان بیابی

گر عارفی «نظیری » پیشانی سبو بین
کاسرار لوح و کرسی بی ترجمان بیابی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.