هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج روحی و عاطفی سخن می‌گوید، جایی که غم و ناتوانی نفس را می‌رباید و فرد را در قفس تنهایی و دلگیری محبوس می‌کند. شاعر از ناتوانی در برابر غم و فشارهای زندگی می‌نالد و به دنبال رهایی است، اما گویا راه فراری وجود ندارد. همچنین، اشاره‌ای به تأثیرپذیری از آموزه‌های شیخ پیر و ناتوانی در برابر جذبه‌های عشق و زیبایی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بالاتری دارد که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و دلگیری ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۱

قوی شد لاغر از گوشمال غم ز بس ما را
برون افتاد چون چنگ از بدن تار نفس ما را

گلستانی که بی سرو قد رعنای او باشد
خیابانش ز دلگیری بود چاک قفس ما را

چه باکوه غمت سازیم؟ کز بس ناتوانیها
ز پا می افگند هنگام برگشتن نفس ما را

به آیین تواضع داد از پشت خمم عادت
بود از شیخ پیری حق این تعلیم بس ما را

نهنگ نیستی زین بحر پر شورش بکام خود
کشد ماهی صفت هردم بقلاب نفس ما را

رهایی نیست دل را زین سهی قدان دگر واعظ
ز هر سو کرده اند این نونهالان در قفس ما را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.