هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر ناامیدی و یأس از وضعیت موجود است. شاعر از بی‌عدالتی، فقر و نبود یاوری از سوی مردم شکایت می‌کند. او از مفلسی و بی‌برگی می‌نالد و آرزوی ظهور قهرمانی مانند رستم را دارد تا آنها را از این وضعیت نجات دهد. همچنین، شاعر به قناعت و فقر به عنوان ارزش‌های معنوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق اجتماعی و عرفانی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً در سنین نوجوانی و بزرگسالی قابل درک است. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و انتقاد از جامعه ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۲

بس است شمع قناعت چون مسکن ما را
چرا بمهر بود چشم روزن ما را

کشید خجلت بی برگی از خزان چندان
که کرد آب عرق سبز گلشن ما را

سیاه باد رخ مفلسی بهر دو جهان
که ناامید ز ما کرد رهزن ما را

زخلق یاوری هم شده است رسم قدیم
مگر بباد دهد برق خرمن ما را

زدود مشعل ظالم هم این ستم بس نیست
که کرده است سیه چشم روشن ما را

کجاست رستم همت که تا ز چاه امل
برآرد این دل سخت چو بیجن ما را

کمر نبندد الهی کمر بکین بستن
که او به کینه کمر بسته دشمن ما را

ز جان به جامه پشمین فقر تن دادیم
بس است جامه فاخر همین تن ما را

بود ز کوتهی تیشه طالب واعظ
که گشته است به سر خاک معدن ما را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.