هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد و رنج عاشقانه را بیان میکند. شاعر از غم و اندوه خود میگوید و از بیوفایی و بیتوجهی معشوق شکایت دارد. او احساس میکند که هیچ کس درد او را درک نمیکند و دلش پر از خون و اشک است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات غمگینانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک داشته باشند.
شمارهٔ ۴۸
نیست غمخوار چو لیلی، دل محزون مرا
شانه بس پنجه آن خور سر مجنون مرا
کشته تیغ سمورند همه خود سازان
ای نمد سخت خریدی تو از آن خون مرا
کرده ام خون بدل از منع رخ جانانش
میخورد دیده خونبار، ازآن خون مرا
نیست گوشی که بود لایق در سخنی
زان خریدار نباشد در مکنون مرا
نیست ممکن که باشد بحر بدولاب تهی
گریه خالی نکند این دل پرخون مرا
خانه خواه غم جانان بسر راه وفاست
چون رعایت نکند خاطر محزون مرا
شانه بس پنجه آن خور سر مجنون مرا
کشته تیغ سمورند همه خود سازان
ای نمد سخت خریدی تو از آن خون مرا
کرده ام خون بدل از منع رخ جانانش
میخورد دیده خونبار، ازآن خون مرا
نیست گوشی که بود لایق در سخنی
زان خریدار نباشد در مکنون مرا
نیست ممکن که باشد بحر بدولاب تهی
گریه خالی نکند این دل پرخون مرا
خانه خواه غم جانان بسر راه وفاست
چون رعایت نکند خاطر محزون مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.