۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹

بلا نتیجه بود، عیشهای نوشین را
نسب به خنده رسد، گریه های خونین را

ز غفلت تو جهان گشته جای آسایش
نموده خواب گران نرم سنگ بالین را

تراست عیش گوارا، چو خاکسار شوی
که آب سرد بود کوزه سفالین را

نسب چه سود دهد، چون تو بی هنر باشی؟
ز آب جو، چه برش تیغهای چوبین را؟

خیال لعل لب یار واعظ امشب باز
بدیده ام، چو نمک ساخت خواب شیرین را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.