هوش مصنوعی:
این متن به بررسی تأثیرات منفی سوداگری و مادیگرایی بر جامعه و افراد میپردازد. شاعر از این میترسد که شهرها به دلیل حرص و دیوانگیها به ویرانه تبدیل شوند. او اشاره میکند که عاقلان در بند تعلقات هستند و راه رهایی را تنها دیوانگان میدانند. همچنین، به رابطهی پیچیدهی میزبان و مهمان و نقش اعتبار در آبادی دلها اشاره میکند. در پایان، شاعر هشدار میدهد که برخی به ظاهر فداکارند اما در واقع دشمنانی هستند که مانند پروانهها به دور چراغ میچرخند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق اجتماعی و عرفانی موجود در متن برای درک و تحلیل نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. نوجوانان زیر 16 سال ممکن است در فهم برخی از استعارهها و کنایههای متن با مشکل مواجه شوند.
شمارهٔ ۹۶
بسکه سودا آورد بازار و شهر و خانه ها
ترسم آخر شهر گردد دشت از دیوانه ها
کی گشایش را بود ره در دل فرزانه ها؟
دشت را هرگز نگنجانیده کس در خانه ها
آن قدر فیضی که صاحب خانه از مهمان برد
میتوان گفت که مهمانند صاحب خانه ها
نیست عاقل غیر دربند تعلق را بلد
راه شهر عافیت را پرس از دیوانه ها
ساختند آباد دلها را زگنج اعتبار
با آبادان، الهی خانه ویرانه ها
دشمنند آنانکه لاف جانفشانی میزنند
بر چراغت جمله دامانند این پروانه ها
ترسم آخر شهر گردد دشت از دیوانه ها
کی گشایش را بود ره در دل فرزانه ها؟
دشت را هرگز نگنجانیده کس در خانه ها
آن قدر فیضی که صاحب خانه از مهمان برد
میتوان گفت که مهمانند صاحب خانه ها
نیست عاقل غیر دربند تعلق را بلد
راه شهر عافیت را پرس از دیوانه ها
ساختند آباد دلها را زگنج اعتبار
با آبادان، الهی خانه ویرانه ها
دشمنند آنانکه لاف جانفشانی میزنند
بر چراغت جمله دامانند این پروانه ها
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.