هوش مصنوعی: شاعر در این متن از پیری و ناتوانی‌های خود می‌گوید و حسرت جوانی را می‌خورد. او از درد هجران و غم‌های زندگی سخن می‌گوید، اما امیدوار است که با دیدن یار، دوباره به جوانی بازگردد. همچنین، او از زبان بی‌زبانی و احساسات عمیق خود صحبت می‌کند و از تأثیر نگاه مهربان یاران بر روح خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۹۷

به پیری آنچنان گردیده ام از ناتوانیها
که نتوانم گشودن چشم حسرت بر جوانیها

گداز آتش هجران او جایی که زور آرد
توان بر طالع خود تکیه کرد از ناتوانیها

ز بار غم چه پروا؟لیک یار آید چو در گفتن
از آن ترسم که از جا درنیایم از گرانیها

اگر خورشید رخسار تو در پیش نظر باشد
چو ماه نو ز پیری میروم سوی جوانیها

دل خود را به فریاد خموشی میکنم خالی
بر یاری که میداند زبان بی زبانیها

دگر امروز از فیض نگاه گرم مه رویان
زبان واعظ ما میکند آتشفشانیها
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.