۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۳

مرد روشندل، ز نقص خویشتن شرمنده است
ماه نو از ناتمامی،سر بزیر افگنده است

هیچ کافر بسته زنار خود بینی مباد
از خود آزاد است هرکس کو خدا را بنده است

گفت وگوی عشق را نازم، که چون اندام یار
هر لباسی را که میپوشی برو زیبنده است

استخوان ما نمک پرورده لعل لبی است
خون ما ای دشمن بیباک، از آن گیرنده است

نیست در عالم همین واعظ اسیر عشق تو
سرو آزاد ترا، هرکس که دیدم بنده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.