هوش مصنوعی: این شعر از ناامیدی و پوچی زندگی سخن می‌گوید. شاعر احساس می‌کند تمام تلاش‌هایش بی‌فایده بوده و زندگی پر از رنج و سختی است. او از جوانی گذراندن بدون لذت، از دست دادن آرامش به خاطر طمع، و آلوده شدن به ناپاکی‌های دنیا شکایت دارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که همه‌چیز بیهوده و عبث بوده است.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و ناامیدی موجود در شعر برای درک و پردازش نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، مضامین مربوط به پوچی زندگی و نقد جامعه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۱۴

زندگی شد همه نابود، پی بود عبث
قدم سعی درین بادیه فرسود عبث

کفن از تار امل بافی ما ماند به ما
در جهان این همه جان کندن ما بود عبث

بسیه چاه لحد، پا چو گذاری، دانی
بوده است این در و دیوار زراندود عبث

جان پی بندگی آمد بتن و، کار نساخت
دامن پاک، به این خاک و گل آلود عبث

شد جوانی و، ندیدم بجز کلفت از آن
ریخت حلوا و،نخوردیم به جز دود عبث

تا که جستیم غنا، رفت ز کف راحت فقر
ریش کردیم جگر، از پی بهبود عبث

نه درم بر درم افزود ز امساک ترا
داغ بر داغ و الم بر الم افزود عبث

طامع از دردسر حرص نیاسود دمی
صندل آسا بدر خلق جبین سود عبث

تیره جان، زود جدایی کند از روشندل
الفت شعله بود این همه با دود عبث

دل سیه گشت ز اندیشه چرک دنیا
واعظ این زنگ ازین آینه نزدود عبث
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.