هوش مصنوعی: این شعر به بیان ناامیدی، بی‌پاسخی و بی‌معنایی برخی از پدیده‌های زندگی می‌پردازد. شاعر از بی‌پاسخی نامه‌اش، بی‌آبی گل، بی‌توجی چرخ و پیچ‌و‌تاب بی‌سبب زلف سخن می‌گوید. او به ناپایداری زندگی و بی‌معنایی حساب‌و‌کتاب روزگار اشاره می‌کند و در نهایت، حرف حق را بی‌جواب می‌داند. شعر با تصاویر نمادین مانند آفتاب، سایه، گل و آب، حس غم و اندوه را منتقل می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، مانند ناپایداری زندگی، بی‌پاسخی حق و معنای وجود، برای درک مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه‌ی شعر برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

شمارهٔ ۲۴۷

تاب رخش، ماه و آفتاب ندارد
بی سبب این چرخ پیچ و تاب ندارد

چهره گلگونه دار آب ندارد
زآنکه گل آتشی گلاب ندارد

نامه پرشکوه ام نداشت جوابی
بود بجا، «حرف حق جواب ندارد»

از دلم افتاده اخگرش به گریبان
بی سبب آن زلف پیچ و تاب ندارد

نیست بجز حرف دوست بر ورق دل
دفتر آیینه فصل و باب ندارد

ساختگی در نهاد مشرب ما نیست
وسعت صحرای ما، سرآب ندارد

یک نفس است از تو تا دیار عدم راه
این قدر ای زندگی شتاب ندارد

حرف غم و شادیت ز دفتر هستی
یک سخن است، آری انتخاب ندارد

تکیه بروی حصر نیز توان زد
خانه ات ار فرش ماهتاب ندارد

راحت دست تهی، زوال نبیند
سایه این بید، آفتاب ندارد

چند مه و سال عمر خویش شماری
این دوسه روز این قدر حساب ندارد

قصه واعظ بخوان ز صفحه رنگش
حرف خموشیست این، کتاب ندارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.