هوش مصنوعی: شاعر از درد عشق و بیرحمی معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که ناله‌هایش همراه با دل شکسته‌اش برمی‌خیزد. عشق تمام وجودش را درهم شکسته و حتی اشک‌هایش نیز با خون جگرش آمیخته نمی‌شود. او از بی‌فایده بودن شکرگزاری در برابر زهر عشق سخن می‌گوید و به زندگی بی‌مزه‌اش اشاره می‌کند. در پایان، واعظ را نصیحت می‌کند که اگر می‌خواهد در راه عشق موفق شود، باید از بند علایق دنیوی رها شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم فلسفی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۷۲

با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد
اثر ناله بهمراهی دل برخیزد

رم چنان داده ز هم عشق سراپای مرا
که بخون جگرم رنگ نمی آمیزد

شکر از زهر کجا صرفه تواند بردن؟
عیش را گو که عبث باغم ما نستیزد!

لقمه افتد ز دهن گر نبود قسمت کس
خورش اره نگر کز بن دندان ریزد

در ره عشق رسی زود بجایی واعظ
گر ز پای دلت این بند علایق خیزد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.