۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۷

ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد
با هیچ کس در این عهد، کس آشنا نباشد

چون چشم کس نپوشد، از روی خلق عالم؟
کامروز دستگیری، غیر از عصا نباشد!

باهم گر آشنایند خلق زمانه، اما
با پاس آشنایی، کس آشنا نباشد

در کیسه چرک دنیا، کس را نباشد امروز
تا سر بپای، خلقش، چون سنگ پا نباشد

سرمایه سعادت، خوی نکوست، ورنه
سگ نیز در قناعت کم از هما نباشد!

ما را ز فقر بر سر، کار دگر فتاده است
گو دولت جهان را، کاری به ما نباشد

آن را که پشت پا زد، بر عالم تعلق
توفان چو کشتی نوح، تا پشت پا نباشد

تا ساخت واعظ ما، با دولت قناعت
پروانه چراغش، کم از هما نباشد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.