۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۶

از سعی تیشه، چون دل فرهاد نشکند؟
آن دل شکسته باد، کز امداد نشکند!

عشق مرا چه غم ز دهن خوانی رقیب
سیمای آتش از دم حداد نشکند

پشتم خمید و، عشق خداداد او بجاست
از پیچش ورق خط استاد نشکند

گر سر کند ز سنگدلیهای او سخن
سخت است اینکه خامه فولاد بشکند

واعظ چه گل ز عشق تو چیند، که هر نفس
خار غمیش، در دل ناشاد نشکند؟!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.