۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۲

گفت و گوی آن دهن، اندیشه بیجا میکند
گر تواند کرد، او را بوسه پیدا میکند

خنده در عین سخن یارم نه بیجا میکند
گفت و گو در میفشاند، لب بغل وا میکند

کس ندارد ره به دل از دورباش غمزه اش
ورنه افغانم اثر در سنگ خارا میکند

کار ما را میکند کوتاه آن زلف دراز
کوتهی در حق ما آن چشم شهلا میکند

خود بخود آیینه هم چشم دل زارم نشد
چشم حسن او ز زیر سنگ پیدا میکند

میتوان واعظ لب از حرف شکایت بست، لیک
استخوانم در شکستن سخت غوغا میکند!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.