۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۱

قد چون خمید، جمله حواست زبون شود
لشکر شود شکسته، علم چون نگون شود

شهرت به نیکوی ز قناعت کند کسی
از آب کم، شمیم گلستان فزون شود

عاشق نمیکشد بستم دست از طلب
گردد بسوی دوست روان، دل چو خون شود

چشم و چراغ گلشن هستی تویی، اگر
مانند لاله کاسه ترا سرنگون شود

گنج و گهر بخاک فشاندن، ز عقل نیست
حیف است عمر بر سر دنیای دون شود

واعظ بروز مرگ هواها که در دلست
گردد یک آه حسرت و از دل برون شود!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.