۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۰

تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شود؟
غنچه تا بر خود نپیچد، کی لبش خندان شود؟!

میکند کوچک، بزرگان را تلاش سروری
خویشتن را بحر چون بالا برد، باران شود

ذوق عریانی چو یابی، تن بپوشش کی دهی؟
راز رسوا گشته نتواند دگر پنهان شود

بسکه میریزد عرق از شرم عکس خویشتن
دور نبود خانه ما آیینه ها ویران شود

اشک ریزم، تا زخواب ناز چشمی واکند
ابر گریان بعث خندیدن مستان شود

سیر میگردد ز عمر خویش از بس ناله ام
هر که واعظ یک نفس در کلبه ام مهمان شود!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.