هوش مصنوعی:
این شعر از درد عشق و رنج هجران سخن میگوید. شاعر از زخمهای عاطفی، دشواریهای راه عشق، و تنگیهای ناشی از جدایی مینالد. او احساس میکند که رهایی از این دردها دشوار است و حتی اشک و آه نیز تسکینبخش نیستند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیدهای است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و صنایع ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۵۶
عجب دانم، از زخم بسمل برآید!
خدنگی، که از شست قاتل برآید!
نگه جانب غیرم از دیده تر
چو تیریست کز زخم مشکل برآید
چنان نیست باریک، راه خیالش
که از عهده رفتن دل برآید
چنان تنگ بندد، به شوخی میان را
که مطلب از آن شوخ، مشکل برآید
ز آهم نشد آنچنان تنگ محفل
که حرفی از آن مه شمایل برآید
ستم آن قدر رفته بر من ز هجرش
که از عهده اش رحم مشکل برآید
تو از جای خیزی و، من از سر جان
تو از خانه و، واعظ از دل برآید!
خدنگی، که از شست قاتل برآید!
نگه جانب غیرم از دیده تر
چو تیریست کز زخم مشکل برآید
چنان نیست باریک، راه خیالش
که از عهده رفتن دل برآید
چنان تنگ بندد، به شوخی میان را
که مطلب از آن شوخ، مشکل برآید
ز آهم نشد آنچنان تنگ محفل
که حرفی از آن مه شمایل برآید
ستم آن قدر رفته بر من ز هجرش
که از عهده اش رحم مشکل برآید
تو از جای خیزی و، من از سر جان
تو از خانه و، واعظ از دل برآید!
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.