هوش مصنوعی:
این شعر به بیان درد و رنج عاشقانه و ناتوانی در تحمل آن میپردازد. شاعر از عشق سخن میگوید که مانند کوهی سنگین است و تحمل آن برای فرد ناتوان دشوار است. همچنین، اشارهای به تأثیرات عشق و نگاه معشوق دارد که روزگار را پر از فتنه میکند. در نهایت، شاعر به ضرورت توانایی در عشق اشاره میکند تا بتوان از نگاه نیمهمست معشوق لذت برد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین پیچیده باشد.
شمارهٔ ۳۶۹
درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!
کوهی چنان بموی چنین، چون توان کشید؟!
هر جا نوشته بود ز مجنون حکایتی
جسم ضعیف من خط بطلان بر آن کشید
پر فتنه بود از نگهت روزگار ما
طاقت چه خوب کرد که پا از میان کشید!
در عشق لازم است توانایی آن قدر
کز چشم نیم مست تو نازی توان کشید
در گلشنی که آن گل رخسار وا شود
واعظ توان گلاب ز برگ خزان کشید
کوهی چنان بموی چنین، چون توان کشید؟!
هر جا نوشته بود ز مجنون حکایتی
جسم ضعیف من خط بطلان بر آن کشید
پر فتنه بود از نگهت روزگار ما
طاقت چه خوب کرد که پا از میان کشید!
در عشق لازم است توانایی آن قدر
کز چشم نیم مست تو نازی توان کشید
در گلشنی که آن گل رخسار وا شود
واعظ توان گلاب ز برگ خزان کشید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.