۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۱

از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ
سازد طعام بی مزه را اشتها لذیذ

چین بر جبین اهل کرم ناید از طلب
زهر طمع بود بمذاق سخا لذیذ

بی شور عشق، کی بری از فقر لذتی؟
ز آن رو که بی نمک نشود شوربا لذیذ

راضی شدن بداده حق، نانخورش بس است
نان تهیست بر سر خوان رضا لذیذ

از بس نباشدش نمک بی تکلفی
ما را نمیشود بمذاق آشنا لذیذ

یکبار هم بچش مزه نعمت رضا
تا چند گویی ای هوس ژاژخا لذیذ؟!

راضی بداده شو، مزه عمر را ببین
هرچند نیست پیش تو غیر از غذا لذیذ

ما قوت جان خوریم و، تو واعظ غذای تن
ما را طعام بی مزه سازد، ترا لذیذ!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.