۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۸

منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟
ما را بس است سکه مردی بجای زر!

ناید بجمع مال سر همتم فرو
در سر نگنجد اهل فنا را هوای زر

گر پیش خلق نیست زر از جان عزیزتر
جان میکنند بهر چه عمری برای زر؟!

باشد گدا همیشه عرق ریز آبرو
از بس دود چو چشم طمع، در قفای زر

تا زر ز جان جدا نکند منعم بخیل
از نقد عمر صرف نماید، بجای زر

مال جهان، چو آب روانست خواجه را
نبود عجب که دق برد از دل صدای زر

در قید و صلاح تو، ای خواجه حرف نیست
چندانکه در میان نبود لیک پای زر

زر آفریده است خدا از برای ما
ما را نیافریده خدا از برای زر

واعظ گمان مبر که شود سیر چشمشان
دارند اهل حرص ز بس اشتهای زر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.