هوش مصنوعی: این شعر به انتقاد از طمع و حرص انسان‌ها نسبت به ثروت و زر می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که زر برای خدمت به انسان آفریده شده است، نه انسان برای زر. او از نادیده گرفتن ارزش‌های انسانی و اخلاقی در برابر ثروت انتقاد می‌کند و تأکید می‌کند که طمع برای زر، آبرو و انسانیت را نابود می‌کند.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مفاهیم انتقادی و اخلاقی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به سطحی از بلوغ فکری و اجتماعی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۸۸

منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟
ما را بس است سکه مردی بجای زر!

ناید بجمع مال سر همتم فرو
در سر نگنجد اهل فنا را هوای زر

گر پیش خلق نیست زر از جان عزیزتر
جان میکنند بهر چه عمری برای زر؟!

باشد گدا همیشه عرق ریز آبرو
از بس دود چو چشم طمع، در قفای زر

تا زر ز جان جدا نکند منعم بخیل
از نقد عمر صرف نماید، بجای زر

مال جهان، چو آب روانست خواجه را
نبود عجب که دق برد از دل صدای زر

در قید و صلاح تو، ای خواجه حرف نیست
چندانکه در میان نبود لیک پای زر

زر آفریده است خدا از برای ما
ما را نیافریده خدا از برای زر

واعظ گمان مبر که شود سیر چشمشان
دارند اهل حرص ز بس اشتهای زر
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.