هوش مصنوعی: این شعر از ناپایداری دنیا، بیوفایی مردم، و ناامیدی از بهبود شرایط سخن می‌گوید. شاعر از جفای اهل ترک، بی‌ثمری تلاش‌ها، و فقدان صفا و دوستی در میان مردم شکایت دارد. همچنین، به بی‌اعتباری دنیا و ضرورت دوری از وابستگی به آن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، ناامیدی و انتقادهای اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد. درک این متن نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از زندگی و ادبیات دارد.

شمارهٔ ۳۹۹

بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز
گزند خار ندیده است پشت پا هرگز

چو روی آیینه است آن جهان و، این یک پشت؛
ز پشت آینه، ای دل مجو صفا هرگز!

بزیر چرخ، مکن ریشه أمل محکم
که دانه سبز نگردد در آسیا هرگز

تهی ز نان تهی گشته تا که سفره ما
نخورده ایم طعامی باشتها هرگز

مرا ز فیض خموشی نموده بیگانه
نگشتمی بسخن کاش آشنا هرگز

بدولتی چو رسی، بهر خلق باش، نه خود؛
بخویش سایه نمی افگند هما هرگز

ز بسکه غیر نگنجد میان این یاران
ندیده ایم میان دو کس صفا هرگز

بنای خانه هستی است بر فنا واعظ
منه تو پایه دل را برین بنا هرگز
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.