هوش مصنوعی: این شعر بهار را توصیف می‌کند که جهان را سبز می‌کند و از تغییرات طبیعت و زندگی سخن می‌گوید. شاعر از تأثیر بهار بر روح و روان انسان، گذر زمان، و مفاهیم عمیق‌تری مانند تعلق، رهایی، و مرگ نیز صحبت می‌کند. تصاویر شاعرانه‌ای مانند گریه به عنوان آب حیات، صاف‌دلان، و نخل‌های عریان از اجل، به متن عمق می‌بخشند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند مرگ و رهایی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۹۸

بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز
بهار من، بکن آخر تو نیز ما را سبز

همان به خاک تعلق، چو کار گرهیم
اگر چه گشت چو تسبیح، دانه ما سبز

ز تلخ گویی پیران، دلت جوان گردد
که دی بزهر هوا میکند جهان را سبز

چو خضر، ساخته آب حیات گریه مرا
که هرکجا رسدم پای، گردد آنجا سبز

روند صاف دلان بی تعلق از دنیا
برون ز کوره آتش دوید مینا سبز

شود ز باد اجل نخل قامتت عریان
قبا چو برگ خزان سرخ باشدت یا سبز

کند صفای چمن، خلق را بمی تکلیف
شده است دختر رز را نهال گل پا سبز

چو شیشه جامه اش از تن همیشه گلگونست
چو باده پوشد اگر یار من سرا پا سبز

گریستیم چو ابر آن قدر ز غم واعظ
که تیغ کوه شد از آب دیده ما سبز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.