هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از فشار و اضطراب ناشی از قرض و بدهی سخن میگوید. او احساس میکند که طناب قرض به گردنش محکم شده و نفسهایش از پیچ و تاب آن گسسته است. شاعر از شرمساری ناشی از بدهی و ناتوانی در پرداخت آن مینالد و از خداوند میخواهد که او را از این فکر جانگداز رها کند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق مالی و اجتماعی مطرح شده در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اضطراب و فشار ناشی از بدهی موضوعی است که بیشتر برای بزرگسالان و نوجوانان بالغ قابل ارتباط است.
شمارهٔ ۴۳۲
بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض
کز جا دگر نمیکندم اضطراب قرض
نظم سخن چگونه نپاشد ز یکدیگر
تار نفس گسسته شد از پیچ و تاب قرض
زآن وا نمیشود بسخن چون صدف لبم
کز سر گذشته چون عرق شرم، آب قرض
قرض از حساب رفت برون و، نمیدهم
چیزی بقرض خواه، بغیر از حساب قرض
یارب، رها نیش تو ازین فکر جانگداز
واعظ دگر ندارد ازین بیش تاب قرض
کز جا دگر نمیکندم اضطراب قرض
نظم سخن چگونه نپاشد ز یکدیگر
تار نفس گسسته شد از پیچ و تاب قرض
زآن وا نمیشود بسخن چون صدف لبم
کز سر گذشته چون عرق شرم، آب قرض
قرض از حساب رفت برون و، نمیدهم
چیزی بقرض خواه، بغیر از حساب قرض
یارب، رها نیش تو ازین فکر جانگداز
واعظ دگر ندارد ازین بیش تاب قرض
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.