هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر حالتی عاشقانه و دردآلود است که در آن شاعر از فراق یار و تاریکی‌های زندگی خود می‌گوید. چراغ به عنوان نمادی از روشنایی و امید، در مقابل تاریکی و غم قرار می‌گیرد. شاعر از شب‌های بی‌قراری و گریه‌های خونین سخن می‌گوید و از یار خود که مانند چراغ روشنی‌بخش زندگی‌اش است، یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و دردآلود است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۴۵

ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ
گویا که دیده است رخ یار من چراغ

افتد ز پای، بسکه خراب فتادن است
گر افگند فروغ بدیوار من چراغ

آید چو او ببزم، نماند ز من اثر
ز آن رو که ظلمتم من و، دلدار من چراغ

هرشب بود ز گریه خونبار و اضطراب
همچشم من پیاله و، همکار من چراغ

چون دیده یی که وا نتوان کرد در غبار
روشن نمیشود ز شب تار من چراغ

پیچد ز روز تیره من، بر خود آفتاب
سوزد بسوز سینه افگار من چراغ

واعظ ز فیض یاد رخ آتشین دوست
هرگز نخواسته است شب تار من چراغ
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.