هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد دل و اشتیاق شاعر به معشوق است. او از نگاه معشوق، سختیهای روزگار و پیچیدگیهای درونش میگوید و از دل به عنوان مرکز احساسات و رنجها یاد میکند. شاعر از معشوق میخواهد تا با یادآوری خاطراتش، او را بیدار کند و از واعظ میخواهد تا آیینهای برای دیدن نیک و بد باشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عارفانه پیچیده است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۶۳
چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی دل
زحم هرگز بر ندارد چشم خویش از روی دل
بسکه طومار سخن پیچیده در دل مانده است
تارها شد از زبانم، باز گردد سوی دل
یاد شوخی های مژگان تو بیدارش کند
گر شود بالین بخت خفته ام زانوی دل
استخوانم از فشار تنگنای روزگار
همچو نقش بوریا جا کرده در پهلوی دل
یک نفس واعظ برو شاگردی آیینه کن
نیک و بد را رو بسوی خود کن، از یکروی دل
زحم هرگز بر ندارد چشم خویش از روی دل
بسکه طومار سخن پیچیده در دل مانده است
تارها شد از زبانم، باز گردد سوی دل
یاد شوخی های مژگان تو بیدارش کند
گر شود بالین بخت خفته ام زانوی دل
استخوانم از فشار تنگنای روزگار
همچو نقش بوریا جا کرده در پهلوی دل
یک نفس واعظ برو شاگردی آیینه کن
نیک و بد را رو بسوی خود کن، از یکروی دل
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.