هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج شاعر از ناتوانی، دوری از معشوق و تشنگی روحی می‌گوید. او با وجود رنج‌هایش، هرگز خاطری را نرنجانده و همچون خاری در گلستان جهان است. شاعر خود را آتشی افسرده می‌داند که هنوز از سوز دل روشنایی دارد. او تنها گوهرش سخن است و با وجود ضعف، نرمی را چاره می‌داند. در پایان، از عریان بودنش در راه عشق می‌گوید که جامه‌اش از اشک گوهرنگ است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و روحی در شعر وجود دارد که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۷۹

بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم
قطره اشکی اگر غلتد ز مژگان ترم

دور شد از آب وصلش تا چو ماهی پیکرم
چون زبان تشنه میچسبد بکام بسترم

گرچه تندم، خاطری هرگز نرنجانیده ام
در گلستان جهان خارم، ولی خارترم

آتش افسرده ام، اما ز سوز دل هنوز
میکند روشن چراغ آیینه از خاکسترم

رشته عمرم ندارد گوهری، غیر از سخن
نسخه برگشته بختی را تو گویی مسطرم

با گرانجانان بجز نرمی ندارم چاره یی
سرمه میگردم ز ضعف، ارکار افتد بر سرم

نیست واعظ شکوه از عریانیم، کز فیض عشق
جامه گوهر نگار اشک باشد در برم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.