۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۰

چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم
چو مرغ رنگ بتنگست بال پروازم

رسید ضعف بجایی که نارساست اگر
کنند کوک بساز خموشی آوازم

ز بس جهان شده خالی ز دوستان صدیق
فرامشی بود امروز محرم رازم

بشوق بال و پر افشانی فضای عدم
چو گل همیشه گشاد است بال پروازم

بسان بید موله درین چمن واعظ
ز سرفکندگی خویشتن سرافرازم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.