۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۲

بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن
صدای ریختن آبروست خندیدن

سفر برون برد از طبع مرد خامیها
کباب پخته نگردد، مگر بگردیدن

ترا بسختی ایام میکنند آگاه
که چشم را سبب بینش است مالیدن

ز بیدماغی خود از سلوک اهل زمان
باین خوشم که ندارم دماغ رنجیدن

ز سطر رشته زنار خواندن این مضمون
که: کفر محض بود گرد خلق گردیدن!

ز بخل خرج، ره دخل بسته میگردد
که شیر پستان کم گردد از ندوشیدن

چو گوش تند شنو، چشم داری از مردم؟
چو هست کار تو واعظ، همیشه نشنیدن!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.