هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، درباره جدایی و وصال، عشق و بی‌خودی، و خودشناسی است. شاعر از دوری و نزدیکی معشوق می‌گوید و تأثیر عشق را بر زندگی خود شرح می‌دهد. همچنین، به موضوعاتی مانند بی‌خودی در عشق، انتقاد از خودبین‌ها، و سیر و سلوک عرفانی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتقادی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۵۳۴

ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و من
زین رو درین چمن تو همین واشدی و من

کم گشت حرف لیلی و مجنون ز روزگار
روزی که ای نگار تو پیدا شدی و من

از فیض بیخودی تو که بایست او شوی
صد حیف کز خودی همه تن ما شدی و من!

پر کرد عشق تربیت عاقلان شهر
مجنون، همین تو قابل صحرا شدی و من!

از من نبود نام و نشان بی تو در میان
چون آفتاب و ذره تو پیدا شدی ومن

این فیض بس که گاه خرامش تو ای سپند
سرگرم سیر عالم بالا شدی و من

واعظ، جهان ز مردم خودبین پرست، لیک
بینا بعیب خویش، تو تنها شدی و من!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.