۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۸

پسند دوست نبود خود پسندی
من و بیچارگی و دردمندی

قدم مگذار از پستی ببالا
که بد افتادنی دارد بلندی!

ز حق چشم دلت را بسته دنیا
که باشد کار جادو چشم بندی

نباشد چون گلاب و گل گواهی
که ریزد آبرو از هرزه خندی

گریزانند پاکان ز اهل دولت
کند پهلو تهی، آب از بلندی

چه آسان خویش را واعظ بصد عیب
پسندیدی باین مشکل پسندی!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.