۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸۲

نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری!
اوست شه، کو بر هر سفله نبندد کمری!!

نیست جز خجلت از احباب تهیدستان را
بید را جز عرق بید نباشد ثمری

مرد امروز بنقش درم و دینار است
جانب سکه صورت نکند کس نظری

ره بسر منزل وحدت، نبری از کثرت
قدمی باخود اگر در ره حق همسفری

همچو آه سحری تا همه جا ره داری
گر بغیر از در حق راه بجایی نبری

بی توکل شده یی واعظ، از آن محتاجی
نبری ره بدر دوست، از آن دربدری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.