۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸۳

چنان در بند غم باید بخود بالیدن ای قمری
که چون نی هر دمت طوقی فتد در گردن ای قمری

زبان بسته یی داریم و، درد ناله مشتاقی
دمی از جانب ما میتوان نالیدن ای قمری

مرا طوقیست در گردن، ز سرو نازک اندامی
که در بند غمش از خویش نتوان رفتن ای قمری

به کیش اهل غیرت، عشق نتوان باخت با سروی
که بر گرد سر او میتوان گردیدن ای قمری

سهی سرویست واعظ را، که چون سوی چمن آید
کشد سر و تو از بهر تماشا، گردن ای قمری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.