هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوع رضایت و قناعت در زندگی می‌پردازد. شاعر از مثال‌های مختلفی مانند سنگ، قطره باران، و گوهر استفاده می‌کند تا نشان دهد که رضایت حقیقی در گرو آزادی از تعلقات دنیوی و رسیدن به معنویت است. همچنین، انتقادی به دنیاپرستان و واعظان ریاکار نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۵۹۳

چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟
گوهر ار بحر چرا شد به نگیندان راضی؟!

سنگ چیم کرد کسی بهتر ازین خلق جماد؟
اوست مجنون که نگردد به بیابان راضی!

میکند شانه ز سر پنجه شیران، ترسم
که شود این سر شوریده بسامان راضی

دردمندان، پی جان تن به مذلت ندهند
بود بیدرد که گردید بدرمان راضی

مرد دنیا نکند میل بعقبی هرگز
نشود گلخنی آری بگلستان راضی

دل شب، دیده چو بر آتش دل آب زند
آتشم نیست بصد دیده گریان راضی

عالمی ریزه خور سفره فیضش باشند
آنکه از سفره دنیاست بیک نان راضی

چه کنی شکوه تنگی؟ که نگردد گوهر
نشود تا بصدف قطره باران راضی!

قطره در جیب صدف، تاج سر افسر شد
ای سرسر بهوا، شو به گریبان راضی

سرفراز آنکه بدرها ندود بهر طمع
کم ز سر نیست، شود پا چو بدامان راضی

دم ز حاجت نزند، لب بطلب نگشاید
هر که گردد بدم آب و لب نان راضی

واعظ از بسکه گرفته است بوحشت الفت
شد بکم خدمتی، از خدمت یاران راضی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.