هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر آرزوهای عاشقانه، تمایلات روحانی و نگرانیهای شاعر درباره وصال معشوق است. شاعر از معشوق میخواهد که همراهی کند و از کوتاهی در رسیدن به وصال میترسد. همچنین، تمثیلهایی از طبیعت مانند موج، ماهی و کوه برای بیان آزادی و استغنا استفاده شده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در شعر وجود دارد که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تمثیلها ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۶۱۹
کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی
گر تو، ای قطع نظر از خلق، همراهی کنی!
یک سراسر سیر آن زلف درازم آرزوست
ای شب وصل از تو میترسم که کوتاهی کنی!
هر چه میخواهد، بکن، تا هرچه میخواهی، کند
لیک میخواهی تو دائم، هر چه میخواهی کنی!
دانه سان سر سبز تا فردا برآری سر ز خاک
باید امروز از غم آن چهره را کاهی کنی
تا توانی بود از داد و دهش چون آفتاب
از گرفتن مه صفت تا چند جانکاهی کنی؟!
تا توان چون موج بود آزاد در بحر وجود
چند بر خود فلس چندی دام چون ماهی کنی
تا توان در دشت استغنا علم بودن چو کوه
در پس دیوار مردم تا بکی کاهی کنی؟!
گر تو، ای قطع نظر از خلق، همراهی کنی!
یک سراسر سیر آن زلف درازم آرزوست
ای شب وصل از تو میترسم که کوتاهی کنی!
هر چه میخواهد، بکن، تا هرچه میخواهی، کند
لیک میخواهی تو دائم، هر چه میخواهی کنی!
دانه سان سر سبز تا فردا برآری سر ز خاک
باید امروز از غم آن چهره را کاهی کنی
تا توانی بود از داد و دهش چون آفتاب
از گرفتن مه صفت تا چند جانکاهی کنی؟!
تا توان چون موج بود آزاد در بحر وجود
چند بر خود فلس چندی دام چون ماهی کنی
تا توان در دشت استغنا علم بودن چو کوه
در پس دیوار مردم تا بکی کاهی کنی؟!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.